یکی یکدانه ی خدا باش.
زیارتت قبول ، کربلایی !
فرشتگان و عید سعید فطر
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
” روز عید فطر ، فرشتگان بر در هر راهی می ایستند و ندا می دهند:
ای مسلمانان ، صبح خود را با آرزوی خیر از خداوند بخشنده آغاز کنید تا ثواب بزرگی از طرف خدا به شما برسد. همانا به شب زنده داری امر شدید، انجام دادید و نیز به روزه داری مأمور شدید فرمان بردید، و پروردگارتان را اطاعت کردید، پس جوایزتان را دریافت کنید.
هنگامی که نماز عید خوانده می شود منادی ندا می دهد : آگاه باشید که پروردگارتان شما را آمرزید ، برگردید به منازلتان در حالی که هدایت شده هستید. امروز روز جایزه و در آسمان هم به همین اسم نامیده شده است.
چی شد که چادری شدم؟
بهم گفت: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفتم: آره ! خیلی دوسش دارم
گفت: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفتم: آره!
گفت : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفتم: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفت: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفتم: چرا؟
برام یه مثال زد:
گفت: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم
دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره.
تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره
دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد!
بهم خیانت کردی؟
بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم.
بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش
دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم
ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دید حالتم عوض شده
بهم گفت: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو
رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفتم: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟
معلومه که دروغ میگه
گفت: پس حجابت….
اشک تو چشمام جمع شده بود
روسری ام رو کشیدم جلو
با صدای لرزون گفتم: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ،
حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیگه با چادر اومدم
گفت: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندیدم و گفتم: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
گفتم: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه
منبع: سنگربان http://sangarban.blog.ir
عفو زیبای امام
بین امام سجاد(علیه السلام) و پسر عموی او (حسن بن حسن) کدورتی وجود داشت. حسن که در دل ناراحت بود و به فکر آزار آن حضرت افتاد. از این رو به مسجدی رفت که امام(علیه السلام) و اصحابش با یکدیگر بودند. در برابر امام (علیه السلام) قرار گرفت و آن گاه بدگویی و سخنان آزار دهنده ای نبود مگر این که نسبت به آن حضرت روا داشت و امام (علیه السلام) در برابر همه ی سخنان او سکوت کرد. وقتی بدگویی های او به پایان رسید رها کرد و رفت.
چون شب فرارسید امام سجاد(علیه السلام) به منزل او رفت و درب زد.
وقتی حسن درب را باز کرد و به او فرمود: ای برادر اگر در آنچه که به من بدگویی کردی راست گفتی خداوند مرا ببخشاید، و اگر نسبت دروغ دادی خداوند تو را مورد بخشش قرار دهد. والسلام علیک و رحمة الله. آن گاه برگشت و رفت.
حسن که این برخورد زیبای امام(علیه السلام) را مشاهده کرد به دنبال او رفت و امام را در بغل گرفت و گریه کرد به گونه ای که حضرت برای او رقت کرد. آن گاه قسم یاد کرد دیگر به آن سخنان و کارهای زشت باز نگردد.
امام(علیه السلام) هم به او فرمود: من هم نسبت به آنچه گفتی تو را حلال کردم.(1)
1. کشف الغمّه، ج 2، ص 287 .
منبع: قصه های تربیتی چهارده معصوم علیهم السلام، تالیف محمدرضا اکبری
مشخصات حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام)
نام: عباس
لقب های معروف: علمدار،سقّاء، باب الحوائج قمر بنی هاشم
کنیه: ابوالفضل و ابوفاضل
پدر و مادر: امیرمومنان علی(علیه السلام)، امّ البنین(علیها السلام)
وقت و محل تولد: بنابرمشهور، چهار شعبان سال 26 هجری قمری در مدینه
وقت و محل شهادت: روز عاشورای سال 61 هجری قمری در کربلا
مدت عمر: 34 سال و پنج ماه و شش روز
مرقد شریف: در کربلا ی معلی، دارای گنبد و بارگاه و صحن و سرای ملکوتی و عظیم.
دوران عمر: در سه بخش:
1- دوران زندگی با پدر «حدود چهارده سال»
2- دوران زندگی با امام حسن(علیه السلام)«24 سال»
3- دوران زندگی با امام حسن(علیه السلام) «34 سال»
خلفای عصر: عثمان، معاویه و یزید
عنوان و سمت هنگام شهادت: پرچمدار و سپهدار سپاه امام حسین، سید الشهدا(علیه السلام)
قاتل: یزید بن رُقاء جُهَنّی و حکیم بن طُفَیل بن طایی (طبق زیارت ناحیه، بحار، ج 45، ص 66)