• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

دو رکعت ناز عشق

عملیات کربلای 2 بود. در آن گیر و دار محمود گفت:” می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .” بعد از نماز وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدیم، گفت: ” این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند؛و دیگر اینکه اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (علیه السلام) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ، این  نماز آخرم باشد…”

همانطور هم شد و محمود کاوه فرمانده قَدر تیپ ویژه شهدا که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند در شب دوم عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ،بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر وپا مجروح شد و پس از چند لحظه در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید.

                                        روحش شاد

ترک هر گناه= نشاندن لبخند برلبان نازنین حضرت مهدی (علیه السلام)

06 اردیبهشت 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

دانشجو بود…دنبال عشق و حال،خیلی مقید نبود،
تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…
قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره)هم دیدار داشته باشن
از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن

آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…امااصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن…درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…


یه لحظه تو دلم گفتم:""حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…!!!تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…!!!"”


خلاصه خیلی اون لحظه تو فکرفرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم،


وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم،کارامو سروسامون دادم،تغییر کردم،مدتی گذشت،یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم،


از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم،چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن،اما به هرحال قبول کردن…


اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت،من دم در سرم رو پایین انداخته بودم،اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود،تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن>>


“"حمید..حمید…حاج آقا باشماست"”


نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن:


- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…



**

ترک هرگناه=نشاندن لبخند بر لبان نازنین حضرت مهدی علیه السلام…

ترک هرگناه=برداشتن یک قدم در مسیر ظهور…

 نظر دهید »

رهبرا؛چه غربیانه قدم می زنی...

27 فروردین 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد


چه غریبانه قدم می زنی ؛ میان رفیق هایی که رفتند… و حالا تو مانده ای
و نارفیق هایی که هریک سهمی در غربتت ، در سپید کردن موهایت
دارند… جانم به فدایت …

 1 نظر

خدا جونم ! ما رو می رسونی ؟؟؟

27 فروردین 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

سوار تاکسی بین شهری شدم، مسیرم تهران و … بود.اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم
اما وسط های راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم که کرایه راننده رو بدم ولی نبود…!
جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!
نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!
اما خبری از پول نبود…

به راننده گفتم: اگر کسی را سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!
گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق برایش افتاده…!!!
یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت
و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی می رسونمت …

خــــــــداجونـــم!


من مسیر زندگی ام را با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه دست کردم و نگاه کردم به جیب هایم دیدم هیچی ندارم، خالیه خالی …
فقط یک آه و افسوس که مفت مفت عمرم از دستم رفت …
ما رو می رسونی؟؟؟
یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مان میکنی؟؟؟!


450x296 - 1

 1 نظر

طعنه ها دلسردت نکند بانو...

24 فروردین 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

چـادرِ مـن
نـه بـرای نشـان دادن فقـر در سریـال هـای کشـورم است …
نـه لبـاس متهمـان ِ دادگـاه و زنـدان هـا …
چـادر مـن تـاج بنـدگـی مـن است …
سنـد زهـرایی بـودنـم را امضــا می کنـد …!
طعنـه هـا دلسردت نکنـد بـانــو …
بـا افتخـار در کوچـه هـای شهـر قـدم بـزن …!


 3 نظر

تقدیم به خانوم ام البنین (سلام الله علیها)

24 فروردین 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد


رودها چشمان خیست را برابر داشتند
آسمان ها را نفس هایت مکدّر داشتند
دست هایت در میان خانه ی مولا وزید
کودکان فاطمه انگار مادر داشتند
موج ها از بستر چشمان تو برخاستند
ابرها ازسوز دامان تو سر برداشتند
خانه بی سقّا و چشمت خیس و اندوه تو را
آن سحرگاهان بی فانوس باور داشتند
بی علمدار است صف های خیالت سال ها
سال هایت حال و روزی گریه آور داشتند
اشک هایت هفت دریا را به جان آورده بود
ناله هایت را زنان هفت کشور داشتند
مادر پروانه های بی قرار نینوا
سنگ ها پروانه ات بودند اگر پر داشتند…


خلاصه

 نظر دهید »

دعای قنوت شهید صیاد شیرازی

21 فروردین 1393 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

خیلی اشکش را نگه می داشت توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید، وقتی امام رحلت کرد.

دوستش می گفت: « ما که توی نماز قنوت می گیریم، از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد.   اما   صیاد توی قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت:« اللهم احفظ قاعدنا الخامنه ای » بلند هم می گفت، از ته دل.»

 

برگرفته از کتاب صیاد شیرازی، مجموعه خاطرات 3.

 

 نظر دهید »

شیطان گرایی(1)

22 اسفند 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

هر انسانی دارای چند کانال انرژی یا چاکرا میباشد از جمله چاکرای ذهن “که ازطریق شنیدن اصوات ومشاهده تصاویر متناسب دارای تعادل میشود” و چاکرای کلام،چاکرای قلب، شکم، و موضع جنسی،که اگر این مواضع انرژی در حالت تعادل باشد، فرد گرایش به شیطان پیدا نمیکند. لذا هرگاه آدمی درصدد این باشد که این مواضع راپاک یا متعادل نگه دارد بصیرت پیدا کرده و این بصیرت است که او را از شیطان و شیطان گرایی دور میسازد.

متاسفانه امروزه  غربی ها که در اندیشه ی جهانی شدن شیطان هستند و از فرقه ی ضاله ی شیطان پرستی حمایت مالی میکنند درصدد نامتعادل کردن کانال انرژی در افراد بخصوص جوانان بوده تا بصیرت و استقلال فکری آنان را از بین ببرند و آنها را گرفتار آیین شیطان نموده و مشغولشان ساخته تا خود به اهدافشان دست پیدا کنند.

در نتیجه یک جوان بدون هیچ گونه استقلال فکری و بخاطر اینکه مرغ همسایه غاز است به آیین شیطانی یا به تعبیر دقیق تر شیطان گرایی روی می آورد.

 

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 67
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟