• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

دو رکعت ناز عشق

عملیات کربلای 2 بود. در آن گیر و دار محمود گفت:” می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .” بعد از نماز وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدیم، گفت: ” این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند؛و دیگر اینکه اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (علیه السلام) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ، این  نماز آخرم باشد…”

همانطور هم شد و محمود کاوه فرمانده قَدر تیپ ویژه شهدا که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند در شب دوم عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ،بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر وپا مجروح شد و پس از چند لحظه در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید.

                                        روحش شاد

پیام هایی از خدا

18 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

 

خداوند عزو جل به حضرت موسي عليه السلام وحي فرمود :

  اي موسي، سفارش مرا درباره 4 چيز خوب بخاطر بسپار:

اول: تا وقتي كه گناهانت بخشيده نشده است و مورد آمرزش قرار نگرفته اي، به عيب ديگران نپرداز.

دوم: تا زماني كه گنج ها و خزانه هاي من تمام نشده است، براي رزق و روزيت غمناك و ناراحت نباش.

سوم: تا موقعي كه سلطنت و پادشاهي من از دست نرفته و زايل نشده است، به جز من به ديگري اميد نداشته باش.

چهارم: تا هنگامي كه مرده شيطان را نديده اي، از مكرش ايمن و آسوده خاطر نباش.

 

 نظر دهید »

نغمه های زندگی

18 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

مهم نيست كه فضل ها دست كيست، مهم آن است كه كليدها دست خداست.

هيچ ورزشي براي قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نيست.

اگر مي خواهي ارزش خود را نزد خدا بداني، نگاه كن ببين ارزش خدا نزد تو در وقت گناه چه قدر است.

يادمان باشد كه براي كسب آرامش دروني، نياز نيست حتما آدم مهمي باشيم، همين قدر كه مفيد باشيم، كافي است.

يادت باشد كه امروز روز ديگري است، پس هرگز امروزت را براساس خاطره تلخ ديروز داوري نكن؛ تا فردايت تباه نشود.

به خاطر بسپاريم كه حضور هيچ كس در زندگي ما اتفاقي نيست؛ خداوند درهر حضوري ، رازي براي كمال ما پنهان كرده است، خوشا به حال ما اگر آن راز را دريابيم.

 

 

 نظر دهید »

چهل روز...

13 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

چهل شب است که بر نیزه شدن آفتاب را بر سر شانه های آسمان می گرییم…

ای چرخ! غافلی که چه پیدا کرده ای!!

زخم عاشورا همیشه تازه است…….

پاییز را دیده ای،چگونه نوباوگان تابستان را به زمین میریزد وسر روی جهان را به زردی می نشاند؟!

اکنون دیری است که پروانه های هاشمی مان را شعله های یزیدی،بر تپه های خاکستر فرو ریخته اند.

دیری است که گیسوان کودکی رقیه را بادهای یغماگر،با خویش برده اند.

زمین،پاییزش را از یاد می برد،اما زخم عمیق عاشورا را هرگز……..

بانو زینب(سلام الله علیها)چرا سفارش کردی؛وقتی به مدینه النبی رسیدید،اجازه ندهیم کسی بر سر ورویش خاک بریزد؟میدانم چرا؛ چون هنوز باد،خاک کوچه های کوفه وشام را از سر و روی زنان وکودکان عزادار نربوده است!

این صورتهای کبود و دستهای سوخته،نیازی به گلاب افشانی ندارند،هنوز اربعینِ گلهایی که با تشنه کامی بر خاک وخون افتادند،نگذشته است.

گفتی کسی پای برهنه به استقبالتان نیاید؛میدانم چرا؛چون این کاروان پر است از کودکانی که پای پرآبله دارند!

سفارش کردی شهر را شلوغ نکنند و دور و برتان را نگیرند،میدانم چرا؛چون شما از ازدحام نگاه های نامحرم و بیگانه باز گشته اید.

دل تو برای مزار جدت پر میکشد تا به دور از چشم خونبار رباب و سکینه وسجاد(علیهم السلام) و این کاروان داغدار،پیراهن کهنه و خونین حسین(علیه السلام) را بر سر و روی خویش بنهی و گریه های فرو خورده چهل روزه ات را یکسره رها کنی.


              (اربعین حسینی بر همه شما عزیزان تسلیت باد)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 نظر دهید »

کاروان بی رقیه...

12 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

باور کن گلم! من همان زینبم؛ همان زینبی که هر روز، زیر آفتاب نگاه تو گرم می شد،

همان زینبی که از طنین  صدای تو جان می گرفت، همان زینبی که روزش را با زیارت تو آغاز می کرد و شبش را با چراغ یاد تو به پایان می برد.

باور کن همان زینب، همان خواهر، چهل روز است تو را ندیده است. بلند شو برادر گلم!  چرا جوابم را نمی دهی؟ تو که همیشه به احترام حضورم می ایستادی؛ حالا چه شده که حتی جوابم را نمی دهی؟

آه چه توقعی دارد زینب از تو! آخر تو که… .

باشد! حالا تو که نمی توانی، من برایت همه چیز را می گویم، آن روز غمگین کودکی مان که یادت هست؟! همان روز آتش و در و…آری! می دانم؛ حتی حالا هم طاقت شنیدنش را نداری .برایت بگویم؛ کودکان تو آواره بیابان ها ی بی چراغ شدند؛ یکی دو ستاره، خاموش شد تا صبح.

چه کشیدیم برادر ! فقط یاد و ذکر خدا و تو و پدر و جدمان، قوت دلمان شده بود؛ وگرنه قصه به اینجا نمی رسید.

در راه ، هر جا که شد، چراغ یاد تو را روشن کردیم. چه که بر سر آل امیه نیاوردیم؛ کوفه می لرزید از طنین صدایمان. هر اشکمان را بر چله کمان نشانده بودیم و قلب خواب آلودگان را نشانه رفته بودیم؛ اما امان از شام! تاریکی شام! بر روشنایی کلام ما پیشی می گرفت؛ اما ستاره سه ساله تو، آنجا را هم روشن کرد.

 چه بگویم برای تو که از همه چیز با خبری؟!

در این چهل روز، یک لحظه نوازش صدای تو، گوشم را تنها نگذاشت.

هر چه را باید می گفتم، به زبانم جاری می شد.همیشه گرمای دستان حمایتت را روی شانه هایم حس می کردم یک آن، خودم را بی تو ندیدم؛ اما چه کنم که تو خواسته بودی هر لحظه نبودنت را به یاد دیگران بیندازم و بیدارشان کنم.

هر چه بود این چهل روز گذشت و من دوباره به دیدار تو آمدم.

حالا نمی خواهی برای دیدن خواهرت، از جای بر خیزی؟

 نظر دهید »

گفتم...

12 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

گفتم: چقدر احساس تنهایی می کنم؛

گفت: من که نزدیکم                      (بقره/ 186)

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم کاش می شد به تو نزدیک شوم

گفت: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن(اعراف/205)

گفتم: این هم توفیق می خواهد!

گفت: دوست ندارید خدا شما را ببخشد ؟!            (نور/22)

گفتم: معلومه دوست دارم مرا ببخشی

گفت: پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید       (هود/ 90)

گفتم: با این همه گناه آخر چه کار می توانم بکنم ؟

گفت: مگر نمی دانید خداست که توبه را از بنده هایش قبول می کند ؟!          (توبه/ 104)

گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده گناه است و پذیرنده توبه         (غافر/ 3)

گفتم: با این همه گناه برای کدام گناهم توبه کنم ؟

گفت: خدا همه گناهان را می بخشد                (زمر/ 53)

گفتم: یعنی اگر باز هم بیایم ؟ باز هم مرا می بخشی ؟

گفت: (چرا که نه) به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد ؟            (آل عمران/135)

گفتم: نمی دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم !                                                 آتشم می زند ؛ ذوبم می کند ؛ عاشق می شوم !

گفت: (این را بدان که) خدا هم توبه کننده ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد    (بقره/ 222)

 نظر دهید »

حضور طلاب مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد در حماسه9دی

10 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

در روز شنبه مورخ 9/10/1391مراسمی به مناسبت بزرگداشت حماسه پر شور 9دی در ساعت 30/7صبح با خواندن زیارت عاشورا آغاز و با سخرانی حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای تقوی رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه کل کشور و با حضور حجت الااسلام و المسلمین حاج آقا طباطبایی رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه مازندران، حجت الااسلام والمسلمین آقای جباری امام جمعه شهر سرخرود،حجت الااسلام والمسلمین حاج آقااسماعیلی امام جمعه شهرستان محمودآباد، جناب آقای فیاضی نماینده مردم شهرستان محمودآباد و نوردر مجلس شورای اسلامی، مسئولین محترم شهر (فرماندار، شهردار، رئیس اداره اوقاف و…)، بسیجیان، طلاب، سپاه و عموم مردم با شکوه هر چه تمام تر برگزار گردید.

طلاب خواهرامدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد نیز با حضور پر شور خود این حماسه ی ملی را گرامی داشتند.

 نظر دهید »

حرف هایی هست که باید باخون دل نوشت

09 دی 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

من با افتخار ادعا می کنم که مرجع تقلید همه شهدای بسیج،

امام خمینی بود و باز با افتخار می گویم که خار در چشم آمریکا بسیجیانی هستند که مرجع تقلیدشان خامنه ای است.

پیامبرانی که از اتاق بیضی برایشان وحی نازل می شود، مرجع تقلید بچه های بوشند! سبزها از وصیتنامه سردار خیبر سوخته اند که چرا گفته؛ «در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید».

ما خامنه ای را دوست داریم چون به فرموده پدرمان «نایب امام زمان(عج)» است. خامنه ای به نیابت از امام زمان دارد با استکبار می جنگد و «شیطان بزرگ» به نمایندگی از «شیطان رجیم» به مصاف «جمهوری اسلامی» آمده.

شباهنگام که خورشید نیست ستاره ها باید حرمت ماه را نگه دارند والا شب پرستان، تاریکی و ظلمت را «جهانی» خواهند کرد. آری ماه نور خورشید را ندارد، گرمای خورشید را هم ندارد اما کدام مسیر را می شود دید اگر که ماه نباشد؟

اگر شباهنگام و در غیبت حضرت آفتاب علیه السلام، مهتاب نبود، خواب، چشمان ستاره ها را گرفته بود.

ماه نایب بر حق خورشید است و پای استدلالیون چوبین است؛ «خورشید کی به ماه این نایب را داد»؟

شما خواب بودید وقتی که خداوند گفت: «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم». هرکس در روز، خورشید، مولای اوست،در شب، مهتاب، مولای اوست.                                                               اگر قمر جانشین بر حق شمس نیست، پس سران ظلمت چه از جان سید خراسانی ما می خواهند و اگر دست خامنه ای در دست خدا نیست پس چرا این همه «ماهواره» حریف این «ماه پاره» ما نمی شوند؟

حتما که صاحب این انقلاب «حضرت حجت(عج)» است.دعای امام زمان در حق ما نبود این انقلاب به سالی نمی کشید؛ یک سفینه نجات است و هزار ناو جنگی.                                                     

    اگر دعای «فاطمه زهرا (س) »نبود کجا پدران ما می توانستنداز عرض اروند وحشی رد شوند؟ اگر نگهدار خامنه ای،«اباالفضل علمدار» نبود کجا این غائله خوابیده بود. من با هر بهانه ای پای «عباس» را به «دل نوشت» هایم خواهم کشیدتا مادرش «ام البنین» خیال نکند علم از دست علمدار افتاده است.

تقدیر خدا را تغییر نبود والا عباس آن قدر زور داشت که یک تنه از پس سپاه یزید برآید. عباس می توانست از علقمه نه فقط برای یتیمان حسین که برای ما هم جرعه ای آب بیاورد اما خداوند این گونه اراده کرده بود که حسین و عباس را کشته ببیند. «ان الله شاء ان یراک قتیلا».

                             دل نوشته حسین قدیانی فرزند شهید قدیانی    

                                            در رابطه با حماسه 9دی                                                       

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 51
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 67
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟