در کوچه باغ خاطره
عرفه،جوشش زلال ربّنا از کویر سینه های عطشناک ،بر دشت های آفتاب خورده ی استجابت است و عرفات،میزبان نگین سلیمانی هستی،حضرت حسین(علیه السلام)است که حج نیمه تمام خود را در این صحرا با نیایش کامل می کند؛دعا می خواند و اشک می ریزد و صحرا،دل نگران کاروانیانی است که آنجا بیتوته کرده اند و راه کربلا را در پیش می گیرند.
عرفه با عاشورا آشناست و هر دوی آنها صدای مناجات حسین (علیه السلام) را در دل خود زنده نگه داشته اند. دل در جوشش ناب عرفه،وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات،جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است.لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه از دست داده اند.
دل، بی قرارِ روحِ عرفات ،حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)،شده است. پنجره ی باران خورده ی چشم ها از ضریح اجابت ،تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روح بخش دعای امام حسین (علیه السلام) و اشک عاشفان او ،بر دامن خود اجابت را نقش می کند.
با پای اشک،از جاده های دل عبور می کنیم و دستان محبت را به دامان قرب رسانده،دیده را شراب نور می نوشانیم. به قبله حضور رو کرده ،روح نیازمند خود را به طواف رحمت و غفران الهی در می آوریم. با دل های مقیم سرزمین اشک ها و زمزمه ها،عرفات هم نوا شده،با کبوتر های سفید پوش مُحرم،که با خاک عرفات تیمم می کنند و به درگاهش توبه می کنیم. توبه های ما را پذیرا باش و اشک و زمزمه ما را بپذیر،ای خدای عرفه!