روزها و رازها
11 اردیبهشت تولد حضرت امام(رحمه الله)
اوایل ازدواجش بود. قدسیه خانم دوست داشت بداند همسرش از او چه توقعی دارد: در پوشش و حجاب، در رفت و آمد، در خرید کردن و … امام رو به خانمش کرد؛ لبخندی زد و با مهربانی فرمود: « من به تو کاری ندارم. به هر صورت که میل داری، لباس بخر و بپوش؛ اما آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی».
خانم به گفته ی آقا عمل کرد و هر روز زندگی شان شیرین تر می شد. هشت سال تمام، امام برای خانم وقت گذاشت و به او تدریس می کرد. هشت سال تمام قدسیه خانم در ادامه ی تحصیل، تشویق می شد.
سال ها بود که بسیار احترام می شد و مورد لطف و محبت همسرش قرار می گرفت. بهترین جای خانه را امام برای نشستن او می گذاشت. اجازه نمی داد خانم مشغول جارو زدن و لباس شستن در حضورش گردد. بچه ها هم به مادر احترام بسیار می گذاشتند و پدر را نیز بی اندازه دوست داشتند. به نظر آنها بهترین پدر و مادر در خانه شان بود و از این خوشبختی، دلشاد بودند.