عنصرعشق ومحبت در حکمت عبادات
راه رسیدن به حکمت عبادت آن است که عابد جز معبود چیزی را نبیند. و رکن اساسی این است که انسان چیزی جز حق را دوست نداشته باشد، در این صورت نگران نیست؛چون چیزی که از دست رفتنی است مورد علاقه او نبوده و چیزی هم که مورد علاقه ئ اوست از دست رفتنی نیست. از این رو نه غمی به سراغ عارف می آید و نه اندوهی او را فرا می گیرد.
انسان گاهی از گذشته غمگین و از آینده هراسناک است. اگر کسی از گذشته و آینده نجات پیدا کرد، دیگر سخن از ماضی و مستقبل نیست؛ از زمان بالاتر آمده و روی گذشته و آینده پا گذاشته است. چیزی را قبلاً از دست نداده تا اندوهگین باشدو چیزی را بعداً از دست نمی دهد تا هم اکنون ترسناک باشد.
عارف ، گشاده رو ، بشّاش و متبسم است ، کوچک و بزرگ از فرو تنی او بهره مند می شوند؛او هم از دیدار همگان شادمان است، چرا چنین نباشد که او همه ئ هستی را تجلّی حق می بیند.
« عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ».
این نشانه پی بردن به حکمت عبادات است.
« عبدالله جوادی آملی، حکمت عبادات، ص 37 »