• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

خرمشهر را خدا آزاد کرد.

02 خرداد 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

در ساعت دو بعدازظهر روز سوم خرداد 1361 پس از 24 روز رزم بی امان، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار الله اکبر بر فراز مسجد جامع و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز در آمد.

خرمشهر، این شهر مقاوم که پس از 25 روز پایداری و مقاومت، در چهارم آبان ماه 1359، به اشغال دشمن در آمده بود، پس از 578روز(نوزده ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت.

رزمندگان اسلام در اولین اقدام، نماز شکر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند.

                                        این روز بزرگ بر شما مبارک

 نظر دهید »

مولود کعبه

02 خرداد 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

در دومین جمعه از ماه رجب، که از ماه های حرام است و احترام خاصی در میان همه قبایل و طوائف داشت، ازدحام عجیبی در اطراف کعبه بود و سیل مردم از پیر و جوان با احترام ویژه ای در اطراف خانه خدا در حال طواف بودند، که زنی حامله، با چهره ای شکسته، در گرداگرد خانه خدا بی تابانه می گردید و با انگشتان لرزانش به جامه کعبه آویخته بود و در حالی که قطرات اشکش سیل آسا به صورتش می ریخت، زیر لب گفت:

پروردگارا! من به تو ایمان آورده ام و به آنچه کتاب و پیامبر از سوی تو آمده است، ایمان دارم.

پروردگارا! من به آیین جدم “ابراهیم خلیل” که بنیانگذار این خانه کهن است، ایمان دارم.

پروردگارا! ترا سوگند می دهم به حق بنیانگذار این بیت، و به حق این مولودی که در شکم دارم، که این زایمان را بر من آسان بگردان.

چشمهای کنجکاو او را می دید و گوشهای شنوا سخنانش را دنبال می کرد و حس کنجکاوی در مغزها تحریک می شد، که ناگهان فریادی از تعجب از همگان بلند شد و به دنبال آن سکوتی سنگین بر همگان حکم فرما شد. آب در گلوها خشکید، حیرت و تعجب بر چهره ها نقشی شگفت زده بود، نفس ها از سینه ها بیرون نمی آمد.

کسی جرات نداشت که سکوت را بشکند و بگوید: لحظه ای پیش دیوار شکافته شد و زن حامله ای به درون خانه خدا رهنمون شد!

چه کسی باور می کرد که سنگ خارا آغوش باز کند و زن حامله ای را در خود جای دهد؟!

حیرت و تعجب مردم هنگامی افزایش یافت که تلاش پرده داران کعبه، در گشودن در به نتیجه نرسید.

لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می شد، همگان در انتظار بودند که از فرجام این راز آگاه شوند. از نقطه نظر مردم نگران و حیرت زده، هر لحظه ای چون یک ساعت می گذشت و همگان ثانیه شماری می کردند که نیروی غیبی این مشکل را بگشاید. پس از گذشت مدتی طولانی، همان سنگ خارا آغوش باز کرد و فاطمه بنت اسد در حالی که ” مولود کعبه ” را در آغوش داشت بیرون آمد.

صدای هلهله اوج گرفت و در خانه های مکه طنین انداخت. حضرت ابوطالب عمو و برترین حامی پیامبر (ص)، در حالی که برق از دیدگانش می جهید، بانگ برآورد:

ایها الناس: ولد فی الکعبه ولی الله. هان ای مردم! ولی خدا در خانه خدا دیده به جهان گشود. این حادثه پر شکوه و بی نظیر تاریخ، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب سی امین سال حمله ابرهه به خانه خدا (عام الفیل) اتفاق افتاد… .

دیواری مگر به اراده، توان شکفتن دارد؟ خواه دیوار کعبه باشد یا غیر از آن.

هر آن چه که هست، عظمت و قدرت شگفت خدایی است بزرگ که ورای همه دیوارهای زمین پنهان است و آشکار. خواه دیوار کعبه باشد یا غیر آن.

هان همسر ابی طالب! تو برگزیده آسمانی؛ پس خاک را هیچ مشمار. تو برگزیده آسمانی که واسطه ای شایسته و پلی استوار باش، برای قدوم آن کس که می آید.

مسافر تو، شاید که خود ندانی، اما همان است که موعود قرن هاست. آن که زمین، همواره در انتظارش، دست التماس به آسمان بلند کرده بود. آن که انجیل گفته است آن که تورات وعده داده است و آن که همه رسولان زمین، او را از آسمان طلب کرده اند. اینک زمان  وفای به عهد است. بی شک، آنچه از آسمان وعده شود، هرگز دروغ نخواهد بود. هان! همسر ابی طالب! کوچه های مکه را آرام آرام ورق بزن؛  آرام و آهسته، مبادا مسافر، هنگام عبور از این پل، آسوده نباشد.

اینک از راه رسیده ای مرد! پس تمام زمین جشن گرفته است؛ آن چنان که روز رفتنت به سوگ خواهد نشست. کوه ها وجنگل ها، دشت ها و دریاها، به احترام حضورت قیام می کنند و ستاره های نزدیک، پرفروغ تر می شوند. کمان رنگین آسمان، بی آنکه حتی بارانی باریده باشد، پررنگ تر از همیشه زاده می شود و فرشی می گستراند زیر گام های مردی که از آسمان رسیده است و آسمان به خویش می بالد و زمین نیز گرچه هیچ یک، میزبانان مهربانی نبودند مهمان خورشید را… و دیوار، پشت گام هایش بسته شد؛ آن گاه که از کعبه بیرون آمد.  آری ! علی(علیه السلام) از راه رسیده است.

                                                          ***

     میلاد مسعود اولین کوکب رخشان سپهر ولایت و امامت، بر عاشقان و شیفتگان حضرتش مبارک

 نظر دهید »

حکایتی از امام محمد باقر(علیه السلام)

22 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

(1 رجب)

ابو حمزه نام داشت. نزد حضرت آمد و با نگرانی پرسید: «نظر شما درباره ی مسلمانی که برای درخواست نیازی به دیدار مسلمانان دیگر رود؛ اما به او اجازه ی دیدار و صحبت داده نشود، چیست؟»

حضرت نگاهی به ابوحمزه کرد و فرمود: « ای حمزه، هر مسلمانی که به نیاز مسلمانان دیگر پاسخ ندهد و چهره از او پنهان بدارد و در منزلش باقی بماند و برای حل مشکل بیرون نیاید، خداوند نفرین و لعنت خود را از او بر نمی دارد تا آنگاه که او را ملاقات کند.»

حسی درون ابو حمزه جوشید. تشکری کرد و راهی خانه اش شد.              

 1 نظر

مادر ...

11 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

مادر! در ستایش دنیای پر مهرت، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.

شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم و انگیزه خلقت را از قلب پر مهرت می خوانم.

مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.

ایمانم از دعای توست و خدایم را از زبان تو شناخته ام، عبادت را تو به من آموخته ای.

مادر، تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطر تو سرشار است، از تبار فاطمه ای و گویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چرا که دعایت سرمایه فردای من است.

… مادر! به پاس آنچه به من داده ای، به ستایش محبت های بی اندازه ات، و به وسعت همه خوبی هایت، دوستت دارم… .

  میلاد خجسته فاطمه زهرا(ص)، سرور زنان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای                امیرالمومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان بر همه مادران مبارک باد…

 1 نظر

یک جرعه آفتاب

11 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

            فاطمه از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

“… دخترم فاطمه، سیده زنان جهان از اولین و آخرین است و او 

پاره تن من و نور چشم من و میوه دل من و روح من در بدن است؛                            

او حوریه ای است به صورت انسان؛ هنگامی که در محرابش به

عبادت در پیشگاه پروردگارش می ایستد، نور او برای فرشتگان

آسمان می در خشد؛ همچنان که نور ستارگان برای اهل زمین می در خشند… “.

” بهشت مشتاق چهار تن از بانوان است: مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دخترخویلهو فاطمه دختر محمد.”

“… روز قیامت، منادی از زیر عرش ندا می کند: ای اهل محشر! سر به زیر افکنید و چشم ها را ببندید تا فاطمه (علیها السلام) از صراط عبور کند و او عبور می کند در حالی که هفتاد هزار نفر از حوریان بهشتی همراه اویند.”

” فاطمه پاره تن من است؛ کسی که او را خوشحال سازد مرا خوشحال ساخته است و کسی که او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده، فاطمه گرامی ترین مردم نزد من است.”

” خداوند به خشم فاطمه خشمگین می شود و به خشنودی او خوشنود می گردد.”

” هرگاه مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم فاطمه را می بویم” خداوند، تمام وجود دخترم را لبریز از ایمان و یقین کرده است".

 نظر دهید »

روزها و رازها

11 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

          11 اردیبهشت تولد حضرت امام(رحمه الله)

اوایل ازدواجش بود. قدسیه خانم دوست داشت بداند همسرش از او چه توقعی دارد: در پوشش و حجاب، در رفت و آمد، در خرید کردن و … امام رو به خانمش کرد؛ لبخندی زد و با مهربانی فرمود: « من به تو کاری ندارم. به هر صورت که میل داری، لباس بخر و بپوش؛ اما آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرمات را ترک بکنی، یعنی گناه نکنی».

  خانم به گفته ی آقا عمل کرد و هر روز زندگی شان شیرین تر می شد. هشت سال تمام، امام برای خانم وقت گذاشت و به او تدریس می کرد. هشت سال تمام قدسیه خانم در ادامه ی تحصیل، تشویق می شد.

سال ها بود که بسیار احترام می شد و مورد لطف و محبت همسرش قرار می گرفت. بهترین جای خانه را امام برای نشستن او می گذاشت. اجازه نمی داد خانم مشغول جارو زدن و لباس شستن در حضورش گردد. بچه ها هم به مادر احترام بسیار می گذاشتند و پدر را نیز بی اندازه دوست داشتند. به نظر آنها بهترین پدر و مادر در خانه شان بود و از این خوشبختی، دلشاد بودند.

 نظر دهید »

خدا و کودک

10 اردیبهشت 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از خدا پرسید: فردا مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟

خداوند پاسخ داد: در میان بسیاری از فرشتگانم یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد؛ اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود و یا نه، گفت: اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.

خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شادخواهی بود.

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟

خداوند گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: و قتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی. کودک سرش را بر گرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسان ها ی بدی هم زندگی می کنند، چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟

فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحتی خواهم کرد. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت، اگر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود؛ اما صداهایی از زمین شنیده می شد. کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خدا پرسید:

خدایا! اگر من باید همین حالا بروم، پس نام فرشته ام را به من بگویید.

خداوند پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را     “مادر"    صدا کنی.

 

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟