• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

دو رکعت ناز عشق

عملیات کربلای 2 بود. در آن گیر و دار محمود گفت:” می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .” بعد از نماز وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدیم، گفت: ” این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند؛و دیگر اینکه اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (علیه السلام) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ، این  نماز آخرم باشد…”

همانطور هم شد و محمود کاوه فرمانده قَدر تیپ ویژه شهدا که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند در شب دوم عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ،بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر وپا مجروح شد و پس از چند لحظه در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید.

                                        روحش شاد

السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام )

10 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

 

شخصی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: حسن خلق چیست؟
امام فرمودند: اینکه فروتنی کنی و خوش‌سخن باشی و با برادرت، با خوشرویی برخورد کنی. (اصول کافی، ج 3، ص 162)



 نظر دهید »

داستان جانسوز شهید و ماهی ...

07 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

 

گفت : مادر جان بیا ناهار بخوریم
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟
گفت : باقالا پلو با ماهی

با خنده رو به مادر کرد و گفت : ما امروز این ماهی ها را می خوریم

و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
…
چند سال بعد … والفجر 8 … درون اروند گم شد …
…
و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد …

السلام علیکم ایها الشهداء والصدیقی

 نظر دهید »

فلانی بُرید! برای اینکه صبر نداشت.

07 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

این‌که مي­گويند: فلانی بُريد! برای این است که صبر نداشت.
برای این‌که نتوانست نفس و دلش را، از آن‌چه که دوست دارد، ببُرد و اگر از آن دل می­ بُرید، در بین راه از حرکت به سوی حق نمی‌بُرید و نمي­ ايستاد.

این بُرش­هاي ما برای این است که آن بُرش در کار نیست. اگر آن بريدن باشد، این برش نیست. حركت ادامه پیدا می­کند.

سلوک عاشورایی/ منزل پنجم/ استقامت و پایداری

از مباحث مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی

 نظر دهید »

خدایا! ما را در بپا داشتن نماز یاری ده

07 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

ابن  القیم گفته است:
هر بنده ای دو بار در پیشگاه خداوند می ایستد،


یکی ایستادن در پیشگاه او
هنگام نماز و دیگری ایستادن در پیشگاه وی در روز قیامت، پس هر کس حق ایستادن در نماز، ایستگاه اول را انچنان که شایسته است، مراعات کرده باشد، ایستادن قیامت (دوم) در حضور پروردگار برایش آسان می گردد و چنان چه حق اول را ادا نکرده باشد، ایستادن دوم، یعنی حضورش در قیامت برایش سخت و سنگین خواهد بود.

خــدایــا!
تو (منشأ) سلام هستی و سلام و سلامت از تو به مامیرسد، ای خداوند منزه و باعظمت، اجلال وعظمت شایسته ی توست. پس مارا در بپا داشتن نماز یاری ده .

 نظر دهید »

شیرین ترین خاطره از نماز

04 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد



«منِ یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.»

حاج آقا قرائتی تعریف می‏كرد: در ستاد نماز گفتیم، آقازاده‌ها، دخترخانم‌ها، شیرین‌ترین نمازی که خواندید، برای ما بنویسید.

یک دختر یازده ساله یک نامه نوشت، همه ما بُهتمان زد، دختر یازده ساله، ما ریش‌سفیدها را به تواضع و کرنش واداشت.

نوشت که ستاد اقامه نماز، شیرین‌ترین نمازی که خواندم این است كه: در اتوبوس داشتم می‌رفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب می‌کند. یادم آمد نماز نخواندم،

به بابایم گفتم: نماز نخواندم،

گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان،

گفتم: برویم به راننده بگوییم نگه‌دار.

پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختر بچه نگه نمی‌دارد،

گفتم: التماسش می‌کنیم.

گفت: نگه نمی‌دارد.

گفتم: تو به او بگو.

گفت: گفتم كه نگه نمی‌دارد، بنشین. حالا بعداً قضا می‌کنی.

دختر دید خورشید غروب نکرده است و گفت بابا خواهش می‌کنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم.

می‌گفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو. شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت.

قرآن یک آیه دارد می‌گوید: کسانی که برای خدا حرکت کنند مهرش را در دلها می‌گذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی کند، شیرین‌کاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمی‌خواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا» مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را در دلها می‌گذاریم.

لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

شاگرد شوفر نگاه کرد و دید كه دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو می‌گیرد، پرسید: دختر چه می‌کنی؟

گفت: آقا من وضو می‌گیرم، ولی سعی می‌کنم آب به كف اتوبوس نچکد. بعدش هم می‌خواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم.

شوفر یک كمی نگاهش کرد و چیزی به او نگفت. ب

ه راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو می‌گیرد.
راننده هم همین‌طور که جاده را می‌دید، در آینه هم دختر را می‌دید. مدام جاده را می‌دید، آینه را می‌دید، جاده را می‌دید، آینه را می‌دید. مهر دختر در دل راننده هم نشست.

گفت: دختر عزیزم، می‌خواهی نماز بخوانی؟ صبر كن، من می‌ایستم.

ماشین را کشید کنار جاده و گفت: نمازت را بخوان دخترم، آفرین.

چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه می‌گویی: وایسا، گوش نمی‏دهد. او برای یک سیخ کباب می‌ایستد، اما برای نماز جامعه نمی‌ایستد. در هر قشری همه رقم آدمی هست.

می‌گفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن.

یک مرتبه اتوبوسی‌ها نگاهش کردند. یكی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم.

شخص دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه اراده‌ای، چه صلابتی، آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین ایستاد.

یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز.

دختر می‏گفت: یک مرتبه دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز می‌خوانند. می‏گفت: شیرین‌ترین نماز من این بود که دیدم، لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم می‌توانم در فضای خودم امام باشم.

 2 نظر

یه صلوات بفرست.

04 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی!
بیسیم چی گردان غواص لشکر امام حسین ….
معروف به حسن سر طلا…
منطقه نهر حین عملیات کربلای چهار به شهادت رسید
پیکر مطهرش هنوز هم برنگشته ….
این اخرین عکس حسن بود

سلامتی اونایی که تو همین خاک متولد شدنو

واسه همین خاک جنگیدن و جزو همین خاک شدن   یه صلوات بفرست.

اگه  ا

 نظر دهید »

خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

04 شهریور 1392 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی
در تعبیری زیبا از وظایف منتظران در دوران غیبت می‌فرماید:

پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم

خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند
…
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را

می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد
هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست
توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم

آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود

وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد.


ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد

زرنگ باش.
خنگ نباش.
گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله.
گیج و خنگ هم نباش

نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن؛
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 67
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟