در دومین جمعه از ماه رجب، که از ماه های حرام است و احترام خاصی در میان همه قبایل و طوائف داشت، ازدحام عجیبی در اطراف کعبه بود و سیل مردم از پیر و جوان با احترام ویژه ای در اطراف خانه خدا در حال طواف بودند، که زنی حامله، با چهره ای شکسته، در گرداگرد خانه خدا بی تابانه می گردید و با انگشتان لرزانش به جامه کعبه آویخته بود و در حالی که قطرات اشکش سیل آسا به صورتش می ریخت، زیر لب گفت:
پروردگارا! من به تو ایمان آورده ام و به آنچه کتاب و پیامبر از سوی تو آمده است، ایمان دارم.
پروردگارا! من به آیین جدم “ابراهیم خلیل” که بنیانگذار این خانه کهن است، ایمان دارم.
پروردگارا! ترا سوگند می دهم به حق بنیانگذار این بیت، و به حق این مولودی که در شکم دارم، که این زایمان را بر من آسان بگردان.
چشمهای کنجکاو او را می دید و گوشهای شنوا سخنانش را دنبال می کرد و حس کنجکاوی در مغزها تحریک می شد، که ناگهان فریادی از تعجب از همگان بلند شد و به دنبال آن سکوتی سنگین بر همگان حکم فرما شد. آب در گلوها خشکید، حیرت و تعجب بر چهره ها نقشی شگفت زده بود، نفس ها از سینه ها بیرون نمی آمد.
کسی جرات نداشت که سکوت را بشکند و بگوید: لحظه ای پیش دیوار شکافته شد و زن حامله ای به درون خانه خدا رهنمون شد!
چه کسی باور می کرد که سنگ خارا آغوش باز کند و زن حامله ای را در خود جای دهد؟!
حیرت و تعجب مردم هنگامی افزایش یافت که تلاش پرده داران کعبه، در گشودن در به نتیجه نرسید.
لحظه به لحظه بر ازدحام مردم افزوده می شد، همگان در انتظار بودند که از فرجام این راز آگاه شوند. از نقطه نظر مردم نگران و حیرت زده، هر لحظه ای چون یک ساعت می گذشت و همگان ثانیه شماری می کردند که نیروی غیبی این مشکل را بگشاید. پس از گذشت مدتی طولانی، همان سنگ خارا آغوش باز کرد و فاطمه بنت اسد در حالی که ” مولود کعبه ” را در آغوش داشت بیرون آمد.
صدای هلهله اوج گرفت و در خانه های مکه طنین انداخت. حضرت ابوطالب عمو و برترین حامی پیامبر (ص)، در حالی که برق از دیدگانش می جهید، بانگ برآورد:
ایها الناس: ولد فی الکعبه ولی الله. هان ای مردم! ولی خدا در خانه خدا دیده به جهان گشود. این حادثه پر شکوه و بی نظیر تاریخ، به روز جمعه، سیزدهم ماه رجب سی امین سال حمله ابرهه به خانه خدا (عام الفیل) اتفاق افتاد… .
دیواری مگر به اراده، توان شکفتن دارد؟ خواه دیوار کعبه باشد یا غیر از آن.
هر آن چه که هست، عظمت و قدرت شگفت خدایی است بزرگ که ورای همه دیوارهای زمین پنهان است و آشکار. خواه دیوار کعبه باشد یا غیر آن.
هان همسر ابی طالب! تو برگزیده آسمانی؛ پس خاک را هیچ مشمار. تو برگزیده آسمانی که واسطه ای شایسته و پلی استوار باش، برای قدوم آن کس که می آید.
مسافر تو، شاید که خود ندانی، اما همان است که موعود قرن هاست. آن که زمین، همواره در انتظارش، دست التماس به آسمان بلند کرده بود. آن که انجیل گفته است آن که تورات وعده داده است و آن که همه رسولان زمین، او را از آسمان طلب کرده اند. اینک زمان وفای به عهد است. بی شک، آنچه از آسمان وعده شود، هرگز دروغ نخواهد بود. هان! همسر ابی طالب! کوچه های مکه را آرام آرام ورق بزن؛ آرام و آهسته، مبادا مسافر، هنگام عبور از این پل، آسوده نباشد.
اینک از راه رسیده ای مرد! پس تمام زمین جشن گرفته است؛ آن چنان که روز رفتنت به سوگ خواهد نشست. کوه ها وجنگل ها، دشت ها و دریاها، به احترام حضورت قیام می کنند و ستاره های نزدیک، پرفروغ تر می شوند. کمان رنگین آسمان، بی آنکه حتی بارانی باریده باشد، پررنگ تر از همیشه زاده می شود و فرشی می گستراند زیر گام های مردی که از آسمان رسیده است و آسمان به خویش می بالد و زمین نیز گرچه هیچ یک، میزبانان مهربانی نبودند مهمان خورشید را… و دیوار، پشت گام هایش بسته شد؛ آن گاه که از کعبه بیرون آمد. آری ! علی(علیه السلام) از راه رسیده است.
***
میلاد مسعود اولین کوکب رخشان سپهر ولایت و امامت، بر عاشقان و شیفتگان حضرتش مبارک