امام حسن عسکری علیه السلام و نگین انگشتر
مرحوم مجلسی «رحمه الله» در جلد پنجاهم بحار النوار می نویسد یک روز یکی از دوستان حضرت امام حسن عسکری «علیه السلام» که زرگر و حکاک نگین انگشتر بود به حضور آن حضرت مشرف شد و عرض کرد یابن رسول الله خلیفه یک فیروزه خیلی بزرگ قیمتی نزد من فرستاد و دستور داده که فلان عبارت را در آن نقش نمایم همین که با آلت حکاکی شروع به کار کردم ناگاه متوجه شدم آن فیروزه نصف شده و می ترسم شکستن این فیروزه باعث هلاکت من خواهد شد لهذا از شما تقاضا می کنم دعا کنی تا خداوند عالم جل جلاله مرا از این خطر بزرگ حفظ و نجات دهد.
حضرت امام حسن«علیه السلام» فرمود انشاء الله که خطری متوجه تو نخواهد شد، مرد حکاک می گوید: من از ترس متوجه منزل خود شدم.
فردای آن روز خلیفه مرا احضار کرد و گفت: دو نفر از همسرانم خواهان این نگین انگشتر شده و بایکدیگر نزاع دارند و به هیچ نحوی راضی نمی شوند، مگر آنکه تو آن نگین را برای ایشان نصف نمائی و دو انگشتر فیروزه برای آنها بسازی؛ مرد زرگر به منزل و سپس به حجره مراجعت نمود و آن فیروزه را که دو نصف شده بود دو انگشتر مورد سفارش ساخته و متوجه دارالخلافه گردید و آن زنان بسیار خوشحال شدند و خلیفه هم مسرور و برای انجام این کار دستمزد رضایت بخشی داد و او از این موهبت شکر و سپاس حقتعالی را نمود و این مسئله از برکت انفاس قدسیه و دعای حضرت امام حسن عسکری «علیه السلام» بود علاوه بر اینکه از خطر رهائی یافتم به دریافت دیناری چند نائل آمدم.