حکایت ها ، هدایت ها
شیرینی زخم
در یکی از روزهای گرم تابستان پسر بچه ای در رودخانه ای مشغول شنا کردن بود و مادرش هم او را از بالا تماشا می کرد که ناگهان متوجه شد که تمساحی، پنهانی به فرزندش نزدیک می شود. مادر برای کمک فرزندش، به طرف او دوید و وقتی دست و بازوی فرزندش را گرفت که تمساح هم پاهای بچه را به دهان برده بود. مادر با زور و تلاش، فرزندش را به طرف خود می کشید و تمساح هم او را به طرف خود می بُرد؛ در اثر جیغ و فریادهای زن، چند نفر به کمک آمدند و تمساح را فراری دادند.
وقتی با پسرک مصاحبه می کردند زخم های پایش را که در اثر دندان های تمساح بود، نشان می داد. مصاحبه گر پرسید: زخم های روی بازویت برای چیست؟
پسرک با افتخار گفت: این زخم های عشق مادری است که برای نجات من(در اثر ناخن های مادرم)روی بازویم ایجاد شده است. من این زخم ها را دوست دارم.
هدایت
بسیاری از مصیبت ها و ابتلائات، بلکه همه ی آنها برای مومن، زخم ها و دردهای عشق الهی است که برای نجات ما از تمساح دنیا و هواهای نفسانی نازل می شود؛ که اگر این مصایب و ابتلائات نباشد، یقین بدانیم که تمساح دنیا و نفس، پنهانی به ما نزدیک شده و ما را به هلاکت و نیستی می رسانند. این ابتلائات و گرفتاری ها و نداری هاست که ما را متنبه و آگاه می کند و نجاتمان می دهد. هر چند تلخ و دردناک است، اما تلخی و دردی است از سر عشق الهی به بندگان مومنش.
لذا به همین خاطر است که بندگان آگاه و بیدار دل الهی، در عین تلاش، کار و کوشش و مبارزه با مشکلات، در مقابل سختی ها و بلاها فریاد نمی زدند و بی صبری نمی کردند. چون هم منجی آنها بود و هم نشانه عشق محبوبشان یعنی پروردگار عالم. چنان که شاعر می گوید: در بلاها هم می کشم لذت او.