• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

دو رکعت ناز عشق

عملیات کربلای 2 بود. در آن گیر و دار محمود گفت:” می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .” بعد از نماز وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدیم، گفت: ” این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند؛و دیگر اینکه اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (علیه السلام) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ، این  نماز آخرم باشد…”

همانطور هم شد و محمود کاوه فرمانده قَدر تیپ ویژه شهدا که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند در شب دوم عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ،بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر وپا مجروح شد و پس از چند لحظه در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید.

                                        روحش شاد

راه...

27 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

در آسمان بودیم،بالای ابر ها ،خانه ها،شهر ها و رود خانه ها. از آن بالا زمین وسیع بود ؛اما همه چیز کوچک شده بود. خانه ها ،شهر ها ، قله ها و آدم ها. و ما کم کم از زمین دور شدیم و به خدا نزدیک!

                                            ********

به زمین که آمدیم ،زمین کوچک شد و آسمان وسیع. آنقدر که هر چه نگاه می کردیم آسمان تمام نمی شد.

                                          *********

به راه افتادیم. از این خیابان به آن خیابان. از این مسیر به آن مسیر. خطوط بود و جاده و راه گره خورده در هم! مثل شاخه ها و برگ ها. پر از نشانه.

یاد حرف های مادرم افتادم؛مادر می گوید:” از کنار هر نشانه که رد می شوی کمی بایست،فکر کن".

غرق در سکوت شب بودم و نشانه ها. و جاده هایی که بی نهایت ادامه داشتند و به پایان نمی رسیدند. از هر دو سوی پنجره…

از مادرم پرسیدم: ” کدام راه ما را به خدا نزدیک می کند؟ ” . مادر دستانم را  در گرمی دستانش فشرد و آرام آرام با کلمات روشنگرانه اش مرا نوازش کرد. لبخند که زد،واژه ها از روی لبانش مثل پروانه پر کشیدندو آهسته گفت:” دنیا پر است از راه. راه های زمینی، راه های آسمانی، بن بست ها،جاده های پر پیچ و خم،جاده های طولانی،جاده های روشن و تاریک،را ه های انحرافی،راه های شیطان…”

و ادامه داد:” آدم ها گاهی از سر نادانی راه خدا را گم می کنند؛اما راه خدا مثل روز روشن است. مثل صبح، وقتی که با نور خورشید روشن می شود! مثل خطی صاف. مثل جاده ای که مستقیم مستقیم است،بی هیچ دست اندازی و هیچ پیچ و خمی."  و آرام گفت: ” إهدنا الصراط المستقیم…”

مادر گفت:” ما باید در همه حال و در همه جا از خدا بخواهیم دستمان را بگیرد و در جاده های خطرناک و پر پیچ،هوایمان را داشته باشد. او تنها کسی است که می تواند به ما کمک کند تا راه را از بیراهه تشخیص دهیم و زودتر به مقصد برسیم. به راهی که مستقیماً به خودش می رسد. راهی که می رسد به بهشت!"   

                                       ***********

به خانه که رسیدیم ،بوی اذان ،مثل عطر بهار نارنج در خانه پیچیده بود. هوا لبریز از نام خدا بود و دعای مادر…إهدنا الصراط المستقیم.

 1 نظر

عقده وداع

22 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

برادرم - سعید- پیک گردان بود. شب عملیات نتوانستم خوب با او وداع کنم. ترسیدم بین او و بچّه ها فرقی گذاشته باشم. دو روز بعد می با یستی برای مأموریتی جدید ،به منطقه دیگری منتقل می شدیم. گردان را به خط کردم. هر چه گشتم خبری از سعید نبود.از هر کس پرسیدم جواب درستی نمی داد. از ایما و اشاره بچّه ها فهمیدم که باید خبری شده باشد. پیش خودم گفتم بدون سعید می رویم.

مشغول کار بودم که نگاهم به سنگرمان افتاد. خمپاره ای درست بالای آن خورده بود و آن را به طور کامل ویران کرد.  خونی تازه خاک اطراف سنگر را رنگین کرده بود.

آیفایی (1)می خواست یه عقب برگردد. حسی به من می گفت که سعید پشت آن است. به طرفش دویدم . پیکر بی جان سعید را پشت آن گذاشته بودند. پاهایم سست شد ولی باید خویشتن داری می کردم. عکس العملی از خود نشان ندادم،چون نگاه ها همه به طرف من بود.

بر گشتم به طرف سنگر. خاک آغشته به خون سعید را در دستم مشت کردم و فشردم. گفتم:” خدایا! این هم هدیه ما؛ناقابل است اما بپذیر.”

هنوز عقده وداع با سعید ،سینه ام را می سوزاند.

1. کامیون حمل نیرو و تجهیزات

راوی: سید مجید کریمی فارسی

 

 

 2 نظر

من مستأجر نیستم،خانه ام بیت رهبری است

11 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

چهارشنبه،اتوبوسی که ما را آورده بود راهپیمایی،به راننده اش مرخصی داده بودند؛به من هم مرخصی دادند. امتحان برادر کوچکترم هم در مدرسه لغو شد.

هان ای دشمن! از این پس قصه همین است.  ساندیس نظام مان را می خوریم،از مرخصی اش استفاده می کنیم،سوار اتوبوس می شویم و در خیابان ،علیه شما شعار می دهیم و در برابرتان تمام قد می ایستیم.

ما همه مان حکومتی هستیم. من مستأجر نیستم،خانه ام “بیت رهبری “است. بیت رهبری ،فقط خانه ” سید علی” نیست،کاشانه ما هم هست. ناشیانه حرف نزنید، ما به این آشیانه ساده و صمیمی افتخار می کنیم. تا وقتی حاکم ،"علی” است،راهپیمایی های ما ، همه حکومتی است.

جههوری اسلامی به مردمش می رسد،حرفی هست؟ ما با رهبرمان ،آنقدر “نداریم” که هر وقت اراده کنیم چفیه اش را می گیریم؛حرفی هست؟! آنقدر دوستش داریم که با یک اشاره اش ،نشانی خیابان انقلاب را می گیریم و می آییم،حرفی هست؟ !

سران غرب به فکر مردم خودشان باشند که اول سال نو از سرما یخ نزنند. ما اینجا ،رابطه مان با رهبر مان گرم گرم است.

“حسین قدیانی”

 3 نظر

عالیجناب چهچهه!!!

11 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

چهارشنبه،اتوبوسی که مارا آورد راهپیمایی ،تلویزیون نداشت. نوار آهنگران گذاشته بود و من در خیابان انقلاب، دیدم دختران وطنم پرچم انگلیس را آتش زدند. من ادعا می کنم رهبرم “سید خراسانی” است و در دجال بودن شما هم شک ندارم  و البته که ظهور نزدیک است.

امروز صبح یکی به من sms داد که سران فتنه در رفته اند،رفته اند شمال ویلای(احسان الله خان) ! با ماشین ضد گلوله که ترمزش abs دارد و همه چراغ قرمز های منتصب به خون شهدا را رد می کند! به میرزا کوچک خان زنگ زدم که حواست به وطن فروش ها باشد. به میرزا گفتم:” این بار مواظب سرت باش،اینها در سر ،سودای وطن فروشی دارند.

وطن فروش،خواننده ای است که حنجره اش را پنجره ای کرده به سوی غرب.

عالیجناب چهچهه! “دود عود” ت بوی زغال سوخته می دهد. برای این ملت،برای قوم طالوت،حضرت داوود باید بخواند.

هان ای ابراهیم!تبر بردار،دیکتاتور های مخملین از دموکراسی بت ساخته اند. علامت کوچکتر،بزرگتر سرشان نمی شود…

قسمتی از دلونوشته های حسین قدیانی در کتاب قطعه 26

 3 نظر

اعتکاف ،سلوک منتظران

09 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

سنت حسنه اعتکاف ،از منظر اسلام ،امر مقدس و ارزشمندی است که باید قدر آن دانسته  و شناخته شود.

اعتکاف ،فرصت بسیار مناسبی است برای دعا  و عبادت در محضر خدای تعالی؛فرصت ارزشمندی است برای توبه و بازگشت به سوی رحمت خداوند متعال. از آنجا که شرط استجابت دعا و پذیرش توبه ،توسل به محضر مقربین درگاه الهی است ،اعتکاف فرصت کم نظیری است برای توسل به محضر حضرات معصومین(علیهم السلام). و والاترین دعا در این هنگام ،دعا برای فرج و ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنافداه) است.

معتکف ،در نزد خدا از ارزش ویژه ای بر خوردار است.

” و عَهِد نا الی إبراهیمَ وَ إسماعیلَ أن طَهِّرا بیتی لِلطّائِفینَ و العاکفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ"1

” و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفین و رکوع کنندگان ،پاک و پاکیزه کنید! ”

اگر معتکف به همین نکته ظریف پی ببرد که خداوند به آن نبی گرامی،دستور خدمت به معتکفین را داده است،قطعاً از چند روز اعتکاف بهره کافی و وافی را خواهد برد و حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز او را یاری خواهد رساند.

1. بقره/ 125

برگرفته از کتاب اعتکاف،حضرت آیت الله العظمی مظاهری

 

 2 نظر

اطلاعیه

09 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

جلوی نقشه ایستاده بود،

 به همه ایست داده بود.

- نه ! این گربه را نمی شود گرفت،

    سگ های منطقه هم پارس کردن یادشان رفته

   چه برسد به …

این روز ها ،موش ها چقدر زیاد شده اند،

حالا بنا به گفته ی سازمان باز یافت

موش ها،

بوش ها،

سروش ها

دیگر قابل بازگشت نیستند!

تاریخ باید        فکری به حال این همه زباله بکند!

” ناصر صدری”

 1 نظر
09 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟