• تماس  
  • موضوعات 

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

  • آرشیوها

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

دو رکعت ناز عشق

عملیات کربلای 2 بود. در آن گیر و دار محمود گفت:” می خواهم دو رکعت نماز بخوانم .” بعد از نماز وقتی علت نماز خواندنش را پرسیدیم، گفت: ” این دو رکعت نماز را من به دو علت خواندم؛ یکی برای پیروزی برادرانی که به جلو رفته اند؛و دیگر اینکه اگر خدا مرا لایق بداند همچون مولایم امام حسین (علیه السلام) که آخرین نمازش را در میدان نبرد در روز عاشورا به جای آورد ، این  نماز آخرم باشد…”

همانطور هم شد و محمود کاوه فرمانده قَدر تیپ ویژه شهدا که همه ضد انقلاب از نام او هراس داشتند در شب دوم عملیات کربلای 2 در منطقه حاج عمران ،بر اثر اصابت ترکش از ناحیه سر وپا مجروح شد و پس از چند لحظه در همان نیمه شب در میدان نبرد روحش به آسمان پر کشید و شربت شیرین شهادت را نوشید.

                                        روحش شاد

اسراف حقیقی

03 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

روزی امام هادی(علیه السلام) به مجلس متوکل عباسی آمد در حالیکه دستاری نفیس بر سر داشت. متوکل از روی اعتراض گفت:این دستار که بر سر داری ،چند خریده ای؟ امام فرمود:” کسی که آن را برای من آورده ،پانصد درهم نقره خریده است. ” متوکل گفت: اسراف کرده ای که عمامه ای پانصد درهمی  بر سر نهاده ای. امام (علیه السلام) فرمود: ” من شنیده ام که در این ایام کنیزی زیبا به هزار دینار  طلای سرخ خریده ای!"  متوکل گفت: درست است.

امام فرمود:” من برای شریفترین اعضای بدن خود،پانصد درهم نقره خرج کرده ام و تو برای پست ترین اعضای بدنت ،هزار دینار طلا پول داده ای! به راستی اسراف در کدام است؟! “

متوکل بسیار خجل و شرمسار شد و گفت:روا نیست بر بنی هاشم تعرض کنیم. پس دستور داد به خاطر این جواب،صد هزار درهم به خادمان امام صله دهند.

هزار و یک حکایت اخلاقی،محمد حسین محمدی

 نظر دهید »

آسمان

03 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

با امیر داریم جمع و جور می کنیم بیاییم تهران تشییع تو. امیر می خواهد لباس سیاهش را بپوشد،نمی گذارم. می گویم همان پیراهن سرمه ایت خوب است.

قرار است از پایگاه سوار یک هواپیمای c-130 بشویم  وبیاییم تهران.

همه دوباره یاد تو افتادند.تلفن پشت سر هم زنگ می خورد،می خواهند درباره تو،با من و امیر مصاحبه کنند. امیر با غرور می گوید :"ما باید درباره بابا حرف بزنیم".

در این سال ها هر کسی خوابت را دیده ،توی باغ بودی،درندشت و پر گل. به من و امیر سلام رساندی و گفتی منتظری. امیر که نه،ولی خود من ،عین این بیست سال چمدانم گوشه همین در است.

…امیر می زند به دستم. “مامان حواست کجاست دیر شد. ” چشمم می افتد به دستش. ساعت مچی تو را بسته. همان ساعتی که تو و یاسینی برای پرواز های زیادتان جایزه گرفتید.

رسسیدیم به باند پرواز. عباس کمکم کن. من بعد از تو طاقت دیدن هیچ هواپیمایی را ندارم. تمام هواپیماهای نظامی برای من،هنوز همان غول آهنی سرد و یخ زده هستند…

امیر پایش را توی یک کفش کرده که تو را ببیند. من تردید دارم . اصلاً دلم نمی خواهد تو را در یک مشمای کوچک خاک  گرفته ببیند. دلم می خواهد تا آخر عمر،برای ما،شکل عکس های روی تاقچه باشی…

پیش از آمدن،وقتی امیر رفت پشت تریبون تا در باره تو حرف بزند نمی دانستم چه می خواهد بگوید.

با سری بالا گرفته  و با غرور می گوید:” پدر من یک قهرمان بود. او زمانی تصمیم به عملیات شهادت طلبانه گرفت که با داشتن من و مادرم احساس خوشبختی می کرد. اما او به چیز بزرگتری فکر کرد. پرواز های پدرم آنقدر زیاد شده بود که می توانست به تهران بیاید ،پشت میز بنشیند و برای دیگران دستور پرواز صادر کند،اما او از جنگ فرار نکرد. او خواست بماند و برای سرزمینش مردانه بجنگد. دست نوشته های پدرم را که می خوانم می فهمم که او فشار زیادی را تحمل کرد. ولی ماند تا ماندگار شود.”

آسمان (عباس دوران به روایت همسر شهید)

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 


 

 

 

 

 نظر دهید »

حسادت بر امام هدایت

02 خرداد 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

متوکل عباسی دمل بزرگی در محلی از بدنش بیرون آمده بود و به هیچ وسیله سر باز نمی کرد،پزشکان از درمانش عاجز ماندند. مادر متوکل که به امام علی النقی (علیه السلام) ارادت خاصی داشت،کسی را به نزد آن حضرت فرستاد و از ایشان کمک خواست. امام (علیه السلام ) فرمود:  روغن گوسفند را با گلاب بیامیزید و روی دمل قرار دهید تا درد ساکت شود  و سر بگشاید. این دستور را به خلیفه عرض کردند. پزشکان معالج از تجویز چنین دارویی برای دمل خندیدند  و آن را موثر ندانستند.

این خبر به مادر متوکل رسید،اطبا را ناسزایی به سزا گفت و دستور داد آن ها را از پیش متوکل خارج کنند،خودش شخصاً  آن دوا را تهیه کرد و بر دمل نهاد. همان دم درد فرو نشست و اثر بهبودی آشکار شد و بلافاصله سر دمل باز شد و مواد فاسد خارج شد . متوکل در همان روز ده هزار مثقال زر مسکوک سرخ در همیان کرد و مهر مخصوص خود بر آن زد و برای امام فرستاد.

بعد از چند روز ،حسودان به عرض متوکل رساندند که : حضرت هادی خیال خلافت دارد،  هر زری که شما به ایشان می دهید صرف جمع آوری اسلحه می کند. متوکل بد گمان شد.

شبی سعید حاجب(وزیر دربار) را دستور داد نیمه شب و بدون اطلاع ،از راه بام  ،بر آن حضرت وارد شود  و ببیند آیا در منزل  و خلوتخانه خاص ایشان اسلحه و اسباب و لوازم سلطنت پیدا می شود؟ اگر پیدا کردبرای او بیاورد. سعید امر امیر را اجرا کرد.

شب تاریکی بود ،وقتی سعید داخل منزل شد،سرگردان شد،نمی دانست به کدام طرف برود و  چگونه جستجو کند،در این هنگام امام(علیه السلام) از درون خانه فرمود: سعید! همانجا باش تا برایت چراغی بفرستم. فرستاده متوکل از این پیشامد در شگفت شد که امام از کجا می دانست  من آمده ام؟چیزی نگذشت که خادم امام با چراغ و یک دسته کلید نزد سعید آمد  و گفت: امام فرموده تمام خانه را جستجو کن  و هر چه وسایل جنگ پیدا کردی بردار و بعد از تفحص نزد من بیا.

سعید تمام اتاق را گشت اما چیزی نیافت. نزد امام هادی  رسید ،دید امام حصیری افکنده و سجاده ای بر آن گسترده و روبه قبله نشسته است. کنارش شمشیری در غلاف نهاده است  و همیانی که ده هزار دینار داشت با مهر متوکل ، دست نخورده در گوشه اتاق است. حضرت فرمود:از اسباب سلطنت در این خلوتخانه فقط همین شمشیر و همیان است که چند روز پیش خود متوکل آن را فرستاده. آن را بردار  و نزد او ببر تا حقیقت گفتار سخن چینان و   حسودان بر او کشف شود. سعید نزد متوکل آمد . متوکل وقتی همیان را سربسته به مهر خود دید بسیار شرمنده و از کرده خود پشیمان شد و حسودان و سخن چینان را کیفری سخت دادو ده هزار دینار دیگر در همیان گذاشت و با همان همیان خدمت حضرت فرستادو پوزش خواست.

لطائف الطوائف/ 58.

 نظر دهید »

بنده یا آزاد

31 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد
 نظر دهید »

رادیو معارف،مرا برنده کرد

25 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

…قرار بود در مدرسه مان مسابقه قرآن برگزار شود. من برای گوش دادن به نوار قرآن،ضبط نداشتم. به همین دلیل رادیو معارف را می گرفتم و اغلب به تفسیر قرآن گوش می کردم. مسابقه برگزار شد و من  به دلیل نداشتن ضبط صوت ،تصور برنده شدن را نداشتم. وقتی یکی از دوستانم با عجله وارد کلاس شد و داد زد:"زهرا، مژده!اسمت روی تابلو بود؛اول شدی!"باورم نمی شد. زود از کلاس بیرون رفتم تا نتیجه را به چشم خودم ببینم. وقتی جلوی تابلو رسیدم و نتیجه را دیدم،خیلی خوشحال شدم…

حالا که از پشت پنجره اتوبوس به جاده سرسبز گیلان نگاه می کنم،می بینم این راهی که شروع کردم ،با امکانات کم و ساده و یاری اطرافیان ادادمه پیدا کرد. با خودم گفت:نباید از یادم برود که اول چطوری بودم و چطور به اینجا رسیده ام. مخصوصاً  حالا  که کمبود امکانات  ندارم و مسؤو لان  مسابقه وسایل مورد نیازم را در اختیارم گذاشته اند. در همین حال بودم که خانم مربی صدایم کرد و پرسید:” چرا ساکتی،هنوز نصف روز نگذشته دلتنگ خانه شده ای؟ یا اینکه از مسابقه کشوری می ترسی؟” لبخندی زدم و زود واکمنم را از کیف  بیرون آوردم و موج رادیو معارف را پیدا کردم. سوره آل عمران را می خواند.

دوباره نگاهم را بر روی طبیعت زیبای جاده دواندم و آهسته ،آیه ها را همزمان با رادیو زمزمه کردم:” نزّل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه”

نوشته: زهرا محسنی از قم، از کتاب رادیو معارف در زندگی من

 4 نظر

به اسم چادر،حجاب رازیرپالگد نکنیم!

24 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

شاید در ذهنتان این سوال مطرح شده باشدکه عیب چادرهای رنگی یا مدلهای مختلف چادر در چیست؟سیاه رنگی چه فرقی دارد؟ چرا سیاه که رنگ افسرده ای است را باید سر کرد؟

برخی از طراحان انگیزه ی خود را برای مدلهای جدید چادر،چادری کردن افراد غیر چادری دانسته اند!

در پاسخ به این عزیزان باید به دو نکته اشاره کرد:  اولا حجاب منحصر به چادر نیست بلکه هر لباسی که به غیر وجه و کفین(صورت ودست تا مچ)را بپوشاند ومتعارف باشد وجلب توجه ننماید،کافی است.

اما همانطور که هر چیزی مراتبی دارد،حجاب هم مراتبی دارد. ما، هم حد اقل حجاب داریم، هم حجاب متوسط داریم وهم حجاب عالی وبرتر.

همانطور که مقام علمی شاگرد اول از شاگرد سوم بالاتر است ارزش حجاب برتر هم از حجابهای دیگر بالاتر میباشد.

                              چادر همان حجاب عالی و  بر تر است.

بنابر این؛ هر چند که چادر گذاشتن شایسته وسزاوار است اما تنها حجاب شرعی نیست که ما بخواهیم به هر قیمتی(حتی به قیمت رعایت نکردن حجاب !) کسی را چادری نماییم.

اما نکته دیگر آن که: چادر حجاب برتر است.

     چرا که کاملترین اثر حجاب را در بر دارد.و آن آرامش روانی مرد میباشد.

    چادر، تنها چند متر پارچه نیست بلکه پرچم یک بانوی محجبه است.

 

    منبع:رشیدی،حسین،حجاب برتر

 2 نظر

چرا ام ابیها؟

24 اردیبهشت 1391 توسط مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

مهم ترین کنیه فاطمه زهرا(علیهاالسلام)،(ام ابیها)است. برای این کنیه ،معانی متفاوتی است.

بعضی این کنیه را ،صرف محبت پدر به فرزند دانسته اند و می گویندانسان هرگاه فرزند خود را زیاد دوست بداردو بخواهد این محبت را ابراز کند،به فرزندش می گوید:"بابا"،"مادر” و این در تکلم عموم مردم رایج است.کنیه “ام ابیها"نوعی ابراز محبت شدیداز طرف پیامبر اسلام به فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بوده است.

و شاید اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)به او می گوید:"ای مادر پدر"،به این علت باشد که فاطمه زهرا(علیه السلام)،مانند مادری مهربان،برای پدر خود زحمت می کشید. خاکستر از سر و رویش پاک می کرد،جراحات او را پانسمان می کرد و کارهایی که یک مادر در حق فرزند خود انجام می دهد،ایشان برای پدر انجام می داد.

و معنای دیگر آنکه،پیامبر مانند فرزند،با دخترش برخورد می کرد،دستش را می بوسید،همانگونه که فرزند در مقابل مادر باید چنین باشد،در برابر حضرت زهرا،تمام قد بر می خاست،در هنگام سفر از او خداحافظی می کردو هنگام بازگشت از سفر،اولین دیدارش با زهرای مرضیه (علیها السلام)،بود. این عملی است که هر فرزند مودب با آداب الهی آن را انجام می دهد.

 برخی از محققین،از معانی “ام"کمک گرفته و وجوهی را برای معنای این کنیه ذکر نموده اند و گفته اند:"ام به معنای اصل و ریشه هر چیز است".

 فاطمه زهرا(سلام الله علیها)ریشه شجره طیبه نبوت است وبرای تقویت سخن خود به این روایت تمسک جسته اند.

قال باقر(علیه السلام):"الشجرة الطیبه،رسول الله،و فرعها،علی(علیه السلام)و عنصر الشجره،فاطمه (سلام الله علیها)و ثمرتها،و اولادهاو اغصانهاو اوراقها،شیعتها… “

امام باقر (علیه السلام)می فرمایند:"درخت پاکی و طهارت،پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)است که شاخه های اصلی آن علی(علیه السلام)،و ریشه های آن ،فاطمه زهرا(سلام الله علیها)،میوه آن حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و شاخ و برگ این درخت،شیعیان آن ها می باشند.1 1

. فاطمه الزهرا بهجةقلب المصطفی،ج 1،ص205.

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

مدرسه علمیه الزهرا (سلام الله علیها) محمودآباد

مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها) شهرستان محمودآباد، از مدارس علمیه استان مازندران بوده و از سال 1390 شروع به فعالیت نموده است.

جستجو

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟