جلوه هایی از محبت شهدا به حضرت زهراعلیها السلام
سلام بر شهیدان؛ آنان که به عشق مادر شهیدان، حضرت زهرا (علیها السلام) با شجاعتی حیدر گونه می جنگیدند و در لحظه های خون و آتش به یاد آن یاس پرپر، شوق شهادت در دل آنان شعله ور می شد. آسمانیانی که راه و رسم یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش را از سیره ی عملی حضرت زهرا (علیها السلام) که شهیده ی راه ولایت بود، آموختند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. کسانی که زندگی شان سرشار از جلوه های محبت وعشق به حضرت زهرا (علیها السلام) بود که به برخی از این جلوه ها اشاره می شود.
قبر مخفی
بسیاری از شهدا، که محبت حضرت زهرا (علیها السلام) در وجودشان شعله ور شده بود، آرزو داشتند بعد از شهادتشان گمنام باشند و محل دفنشان، مانند آن قبر بی نشان، مخفی بماند. بسیاری از شهدا به این آرزو رسیدند؛ هر چند جسم پاکشان بی نشان ماند ولی یاد و نام شان برای تمام عاشقان به یاد ماندنی شد. از پدر شهید عباس سلطانی نقل شده است: «وقتی عباس برای آخرین بار به مرخصی آمد حال و هوای دیگری داشت و با چشمانی اشک بار گفت: دوست دارم گمنام باشم. دلم می خواهد قبرم مثل حضرت زهرا مخفی باشد.» و سرانجام به آرزویش رسید و روح پاکش آسمانی شد.
به رنگ یاس
بسیاری از شهیدان علاقه داشتند که شیوه ی شهادتشان نیز رنگ و بویی از شهادت مظلومانه ی حضرت زهرا (علیها السلام) داشته باشد و سینه پهلوی آنان آماج تیرهای دشمن قرار بگیرد تا در دفاع از حریم ولایت، مقداری همرنگ شهیده ی راه ولایت شوند؛ شهدایی چون مصطفی زواره ای که هنگام وضو گرفتن، خمپاره ای به پهلوی او اصابت کرد. یا فرمانده ی گردان «یا زهرا» از لشکر 14 امام حسین (علیه السلام) که آرزویش این بود مانندحضرت زهرا شهید شود و بر روی قبرش بنویسند «یا زهرا علیها السلام». یکی از هم رزمانش می گوید: «خمپاره ای خورده بود به سنگرش. وقتی رفتیم سراغش دیدیم که ترکش خمپاره به پهلو و بازوی او خورده و عاشقانه پر کشیده است.»
بسیاری از شهیدان مانند حجت الاسلام عبدالله میثمی، آرزو داشتند در شب شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) شهید شوند و به آرزوی خود رسیدند.