چگونه گریه نکنم؟!
حضرت سيِّدُ الساجدين ،امام سجاد(علیه السلام) متجاوز از بيست سال براي مصائب پدر بزرگوارش امام حسين عليه السلام گريه كرد .وقتي غذا براي آن حضرت مي آوردند گريان مي شد ،موقعي كه آب نزد آن بزگوار مي آوردند ،آنقدر مي گريست كه آن آب مضائف مي شد .
يكي از غلامان آن حضرت عرض مي كند: يابن رسول الله مي ترسم كه شما خود را از گريه هلاك كنيد!! حضرت فرمود: من غم واندوه خود را به خدا شكايت ميكنم .من از لطف و مرحمت خدا چيزهايي مي دانم كه شما نمي دانيد .من هر وقت تشنگي فرزندان فاطمه (عليه السلام ) را يه خاطر مي آورم گريه راه گلويم را مي گيرد ،چگونه گريه نكنم در صورتي كه از آبي كه همه ي وحشيان ودرندگان از آن مي آشاميدند ممنوع و مضايقه نمودند و آن حضرت را با لب تشنه شهيد كردند؟.
و گاهي به حضرت مي گفتند: وقت آن نشده كه گريه شما به پايان برسد ؟
حضرت فرمود : «يعقوب پيامبر (علي نبينا و آلّه و عليه السلام )دوازده پسر داشت، يكي از فرزندانش حضرت يوسف ناپديد شد با آنكه جناب يعقوب پيامبر عليه السلام به علم نبوّت مي دانست فرزندش زنده است؛ لكن آنقدر گريه كرد كه چشمانش نابينا گرديد.
يك پسر گم كرد يعقوب از فراقش كور شد،
من نگريم ؛چونكه يك عالم پدر گم كرده ام.
اختران همیشه جاوید، حاج سید جعفر قدس میر حیدری، ص 642